سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نجوا

رویت را خاک سرخ پوشانده، وطنم

سال هاست می خواهیم دست پاکی روی سرخی هایت بکشیم

ولی نمی دانم چرا در این خانه کم کم شهرمان دارد گم می شود، حواستان هست؟

تا دیروز هواخواه حفظ حریم حرمت مرزهای کشورت با حماسه و خون بودی، ولی امروز سخت بی هوا شده ای!

صدای موسیقی غمناکی که از دهه 60 در نفس های مردمانت کوک شده بود، هنوز از درزهای شهرهایت به گوش می رسد؛ صدای طاقت فرسای سرفه های جانبازان شیمیایی...

هنوز بی دست و بی پا و بی چشم، اما پر عشق، بر خاک این وطن گام بر می دارند تا مبادا صدای ظلمت، برگی از شاخه میهن را بلرزاند.

ولی امروز غبار سرخی روی خورشید شهرت را پوشانده...

دیگر صدای خمپاره و توپ و تانک و مسلسل از مرزهای اهواز، سوسنگرد، دهلاویه، طلایه، مجنون، دهلران و ایلام به گوش نمی رسد.

ولی خوب که گوش کنی، صدای غریب متلاشی شدن ریه ها و فاصله دار شدن نفس های کودکان، زنان و مردان جنوب را می شنوی.

همانان که روزگاری سپر بلای دفاع از خاک خود بودند، امروز پر شدند از کاسه غربت در وطن خویش...

ولی هنوز خاکستری و سرخ شهرهایت نتوانسته دردهای ناگفته مردمت و زخم های فروخفته میهمان ناخوانده ای به نام "ریزگردها" و عواقب مرگبار آن را که کم از بمباران شیمیایی نیست بپوشاند.

صدای خس خس ریه های غبارآلوده ات و به شماره افتادن نفس هایت را می شنوم، ولی به باد بگو حکایت غربت مردمت را بلندتر فریاد کن ... که اینجا سخت همهمه است.

به قول سهراب:

 زندگی آب تنی در حوضچه "اکنون" است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است


نوشته شده در شنبه 91/4/24ساعت 9:8 صبح توسط کوثر شهنی نظرات ( ) |


Design By : Pichak