سلام. خيلي زيبا و چون از دل برآمد بر دل نيز نشست بازهم بنويس...
ارادتمند
اي بابا دلت خوشه كه اين كارا رو مي كنه
دل من حتي حاضر نيست به صورتم هم يه تف بندازه
سلام
ممنون كه به انديشگاهم آمديد وباز ممنون
نوشته تان احساس تنهايي آدم رادوباره بيدار مي كند وچه غمي بيشتر از تنهايي مي توان سراغ گرفت
بااحترام وسپاس بسيار
من از نهايت شب حرف ميزنم ... من از نهايت تاريكي ... اگر به خانه من آمدي ... براي من اي مهربان ... چراغ بياور
قلم شما هم خيلي زيباست و جذاب ، جدا ميگم .
اميدوارم در دوستيمان هميشه بروي هم باز بماند .
سلام:
چه صحبتاي جالبي بود.
چقدر به دلم نشست.
ممنون و متشكر از زحمتي كه كشيدين.
يا علي.
سلام خانومي ترا به خدا يا وب لاگ ات را ببند يا سعي كن حداقل هفته اي يك مطلب از هرچي كه دلت مي خواهد يا خوش ات مي ايد بگذار بعد بگو : ((به ما سر بزن بي معرفت ))
آخه وقتي مطلب جديد نمي گذاري چي برايت بنويسم
سعي كن يك مقدار از حرفه تخصصي ات سركار ت را به خودت و درونياتت اختصاص بدهي كار هميشه هست(( سي سال تمام يا 25 سال با بخشودگي )) از وجودت براي رشد وجودت بنويس