سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نجوا

ما موضوع صحبت را انتخاب نکردیم، پیرامون هر چه به نفعمان باشد صحبت می‏شد و هیچ صدای مطلب پرارزش و استثنایی را نمی‏شنیدیم.

یادم می‏آید به روزهایی که موضوع صحبت را هیچ گاه انتخاب نمی‏کردم، ولی هرچه دوست داشتیم می‏گفتبم، درباره پول، خدا، بچه‏ها و حتی کتابی که در حراجی دیده بودیم و برای خریدن آن همه پس‏انداز را خرج می‏کردیم.

از اینجا که نگاه می‏کنی اون روزها بیشتر به نظر افسانه می‏یاد

حالا تنها این استعداد را پیدا کردیم که کلام حقیقی و منتقدانه را به متن ساختگی و خنثی تبدیل کنیم.

می‏گویند چشم‏ها و زبان، بیش از سایر اعضا با روح در ارتباط هستند... نمی‏دانم که آیا این حرف حقیقت دارد یا خیر؟ اما آنچه می دانم این است که چگونگی بیان ما، مانند دزدی که به گنجی می‏رسد، ولع دارد و با شتاب هر چه تمام‏تر، آن را می‏بلعد و در یک هزارم ثانیه، چشم‏ها تهی و زبان خاموش می‏شود و این یعنی پایان، پایان، پایان....

غافل از اینکه واقعیت‏ها را با حس لامسه، بیش از هر حس دیگر می‏توان لمس کرد، زودتر از کلمه‏هایی که ادا می‏شوند با ما سخن می‏گویند و واقعیت‏های پرارزش و استثنایی را به همراه دارند.

 

 


نوشته شده در دوشنبه 88/6/2ساعت 9:41 صبح توسط کوثر شهنی نظرات ( ) |


Design By : Pichak