نجوا
چندان ابدی نیستم، نیستی، در میانه راه، هستی موقتی هستیم که هر روز از کنار دیوار کم ارتفاع هم می گذریم. هر سری که از پشت این خشت ها می گذرد برایم آشناست. انسانهایی که خواسته و ناخواسته در طعم زندگی هم قرار دارند ولی هیچ وقت به هم تعلق ندارند. با همه وجود همدیگر را می شناسیم، در ظرف هم می گنجیم ولی همدیگر را درک نمی کنیم. با ملایمت با واژه ها روی هم خط می کشیم، خیلی خودمانی اگر بخواهیم همدیگر را توصیف کنیم در نهایت علاقه می نویسیم مال منی و می خوانیم از آن خود نیستی. بعد از گذشت سالها قدمت با هم بودنمان را زنجیروار تکرار می کنیم و در ادامه اگر بخواهیم از دری با هم عبور کنیم با هم برخورد می کنیم و هر دومان در آستانه در می مانیم و در آخر زور یکی بر سازش دیگری غالب می شود. اگر رنگی نبینیم، مجال بیابد بی تردید تکرار می شود.
Design By : Pichak |