وبلاگ :
نجوا
يادداشت :
جنوب که مي گويم يکباره دل آتش مي شود...
نظرات :
0
خصوصي ،
17
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سارا
سرباز ديروز هنوز هم سرباز است ،سربازي که از اول سرباز نبود اما ازترس خدشه دار شدن حريم حرمت خاک وطنش تفنگ بر دست گرفت و جنگيد براي آرامش من که فرسنگ ها دور تر از او در پايتخت به دور از همه دردها زندگي کردم و براي تو که در کنارش بودي و حکم ناموسش را داشتي و داري... !ديروز براي حفظ وجب به وجب کشورش جنگيد و امروز مي جنگد با هوايي که هوا نيست تا شايد لختي بيشتر زنده بماند...اما من هنوزهم در آرامش نفس مي کشم بي آنکه به اين فکرکنم که مي توانم هواي بي غبارم را با سربازي که جنگيد تا من آسوده باشم قسمت کنم ...واي برمن که رسالتم را به دست فراموشي سپرده ام....
پاسخ
نظرت به اندازه يک مقدمه زيبا براي شروع دردي کهنه است.