نجوا
امسال برای اولین بار لحظه تحویل سال هیچ فرصتی برای دعا کردن پیش نیومد. حتی توی دلم. چند روز بعد فکر کردم چه اشتباهی کردم که خیلی در باره خودم و خواسته هام حرف نزدم. ولی هر چی نگاه میکنم میبینم بارها و بارها دعاهام رو به روشنی گفتم و تمام این جست و جوی ناامیدانه برای این بوده که بتونم یک جورهایی به خواسته هام برسم. توی تصورم لحظه اجابت دعا از بهترین لحظه هاست، چون در اون لحظه من و آروزهام در کنار هم هستیم. به یاد پروانه ای افتادم که روی گلی نشسته و بالهاش رو طوری جمع کرده که انگار یک بال بیشتر نداره، آدم فکر می کنه مرده، اما اگر دست بهش بزنی به سرعت نور پرواز می کنه، هنوز حس می کنم بالهای من روی فکرم بسته شده، ولی منتظر نورم، نوری که بی درنگ به حرکتم در بیاره. اراده برای باز کردن این گره یعنی اجابت دعای "یا مقلب القلوب....
Design By : Pichak |